شعر عاشقانه حقوقی
✍ عاقبت از غم معشوق حڪایت ڪردم ❣ نزد قاضی شدم و طرح شڪایت ڪردم ❣ قلب من شاڪی و او متهم و بنده وڪیل ❣ جرم هم ، سرقت و اینگونه روایت ڪردم ❣ ڪه دلم را بربوده است و بر آن زخم زده ❣ طلب حبس و مجازات جنایت ڪردم ❣ طول درمان و شهود و همه مدرڪ جرم ❣ ضم و پیوست گواهی جراحت ڪردم ❣ شرح شڪوائیه را گفتم و با قطع و یقین ❣ ادعای دیه و بحث خسارت ڪردم ❣ضمن یڪ لایحه از بیم تجری ، طلب ❣ التزام و سند و جلب و ڪفالت ڪردم ❣گفت قاضی ڪه تو خود ، مجرمی از منظر عشق ❣ من از این نحوه ی دعوای تو حیرت ڪردم ❣ تو ندانی ڪه بود جرم ، شڪایت از یار ؟ ❣ اتهام تو همین است ، قرائت ڪردم ❣ آخرین حرف و دفاع ات به زبان جاری ساز ❣ من به شلاق تو را حڪم اصابت ڪردم ❣ تا بدانی ڪه ز معشوق شڪایت نبرند ❣ رأی این ست و من اینگونه قضاوت ڪردم ❣ من مبهوت از این حڪم و از آن شڪوه خویش ❣ نزد معشوق خود احساس حقارت ڪردم ❣ " نڪته عشق " همین است ، مصونیت یار ❣ این همان رڪن اساسی است ڪه غفلت ڪردم ❣ بایدم زود ڪه تودیع ڪنم پروانه ❣ شرم بر من ڪه ندانسته وڪالت ڪردم .
فرشید هاشمی راد
✍️ قصد داریم چالشها و سوالات حقوقی بازدیدکنندگان عزیز را پاسخگو باشیم.